قدس آنلاین: مسئله کشمیر یکی از بحرانهای منطقه شبه قاره هند است که به واسطه اتفاقات و حوادثی که در آن توسط ارتش و نیروهای امنیتی هند رخ میدهد، هر از چند گاهی به سطح اخبار منطقه بدل میشود. تنشها میان مردم کشمیر و دولت مرکزی هند پس از آن رو به فزونی نهاد که دولت راستگرای نارندرا مودی در اوت ۲۰۱۹ در تصمیمی جنجال برانگیز لغو خودمختاری منطقه جامو و کشمیر و سپس حذف بند مربوط به اعطای خودمختاری به منطقه کشمیر از قانون اساسی این کشور را اعلام کرد. تمام این اتفاقات بود که ما را بر آن رساند تا پای صحبتهای سید سرباز روحالله رضوی بنشینیم. او خود متولد کشمیر است و سالها به طور تخصصی درباره آن مطالعه و کار کرده است. گفتوگوی روزنامه قدس را با او بخوانید.
*جناب آقای رضوی، ابتدا برای ما یک خلاصه کوتاهی درباره وضعیت کشمیر بگویید. چه شد که کشمیر امروز شکل گرفت؟
شبه قاره هند پیش از اینکه هند به هند امروزی تبدیل شود، یک دورهای به مدت حدود دو قرن را تحت استعمار انگلیس سپری کرد. یعنی از اواسط قرن ۱۸ میلادی تا اواسط قرن ۲۰. در این دو قرن، ساختار حاکمیت استعماری بر هند به واسطه پهنه گسترده جغرافیایی در این کشور یکسان نبود. یک سوم هند را مستقیماً انگلیسیها اداره نمیکردند، بلکه شاهزادگانی که در ایالتهای مختلف حاکم بودند، مدیریت میکرده و دو سوم الباقی مستقیماً ذیل حاکمیت انگلستان قرار داشت. این یک سوم به شکل طبیعی به گونهای از خودمختاری و استقلال رأی را داشتند. البته حاکمانی که در رأس ایالت بودند، هر یک به نوعی سرسپرده انگلیسیها بودند و خراج میدادند، کمک میکردند. حتی در جنگ جهانی اول کمک شایانی به همین مهاراجهها، نوابها و سلاطین انجام دادند. به تعبیری اینها ذیل قیمومیت ملکه انگلستان بودند، اما خب ساختار متفاوتی را داشتند. از جمله این مناطق، منطقه شناخته شده تحت عنوان ایالت جامو و کشمیر بود که حاکمی سرسپرده انگلیس داشت. ماجرای تقسیم شبه قاره هند که در سال ۱۹۴۷ رقم خورد، این نقاطی که ایالتهایی حاکمیتی مستقلی داشتند، به واسطه بحران هویتی، نقاطی بحرانی شدند. از طرفی، آنها اساساً ذیل هندوستان تحت استعمار انگلیس نبودند. بریتانیا هم تعهدی در قبال آنها نداشت که وضعیت آنها تعیین تکلیف کند و خط مرزی که کشیده شد، سبب شد برخی از این ایالتها با بحرانهایی جدی روبهرو شوند. از جمله ماجرای بحران ایالت جامو و کشمیر و دعوایی که بر سر این ایالت از همان ابتدا پس از شکلگیری هند و پاکستان بین دو کشور رقم خورد. جنگ اولی شکل گرفت و منطقه کشمیر به عنوان محل تنازعی برای این دو کشور باقی ماند. کشمیری که اکثریت جمعیتی مسلمان اما حاکمی غیر مسلمان داشت که این حاکم تصمیم گرفت به هند بپیوندد و متعاقب آن درگیریهایی رخ داد که در همان سالها یک سوم از این ایالت در اختیار پاکستان قرار گرفت و الباقی آن در اختیار هند و این دعوا تا به امروز ادامه دارد.
یعنی دو سوم در اختیار هند است؟
بله. چیزی در حدود دو سوم از پهنه جغرافیایی ایالت جامو و کشمیر در اختیار هند است. به جز بخشی که در اختیار چین است. یک بخشی هم در اختیار پاکستانیهاست.
*این مناطقی که عمدتاً درگیری در آن اتفاق میافتد، در مناطق تحت کنترل کدام کشور است؟
بخش عمومی این درگیریهایی که عمدتاً در اخبار و رسانهها در مورد آن میشنوید، درگیریهایی است که در منطقه کشمیر تحت کنترل هند رخ میدهد. اما به واسطه اینکه منطقه کشمیر از کل ایالت جامو و کشمیر اکثریت قاطع مسلمان هستند، چیزی بیش از ۹۰ درصد با جمعیتی حدود ۸-۷ میلیون نفر و عمدتاً مسلمانان اهل سنت در کنار کمی از شیعیان که آنها در این منطقه سکونت دارند و نوع احساسات ضد هندی در آنها غلیان بیشتری دارد و سالهای سال است که آنها مطالبه عمومی شان از جامعه جهانی و سازمان ملل و کشورهای منطقه و البته هند و پاکستان، حق تعیین سرنوشت است که این درگیریها هنوز هم ادامه دارد و لاینحل باقی مانده است.
*چه سناریوهای مطلوبی برای مردم منطقه وجود دارد که در آن شرایط آنها میتوانند مشکل خود را حل شده تصور کنند؟
مسئله کشمیر این قدر پیچیده شده که ما خیلی از سناریوهای حل بحران فاصله داریم و اساساً آن چیزی که باید اکنون دغدغه باشد و به دنبال آن باشیم، کاهش تنش، ایجاد امنیت، حفاظت از جان، نوامیس و اموال مردم و در یک رتبه بالاتر، حفاظت از هویت اسلامی کشمیر اینها مسائل اصلی است. واقعاً شاید ما هنوز از راه حل مسئله کشمیر فاصله داشته باشیم و این گامهای مقدماتی است که میتواند فرصت را برای یک راه حل فراهم بیاورد. ما ااکنون از راه حل خیلی فاصله داریم. آن چیزی که به نظر باید به دنبال آن باشیم و جامعه جهانی در یک نگاه کلانتر، کشورهای اسلامی در یک نگاه خاصتر و کشورهای منطقه در یک نگاه اخص، باید این باشد که کشمیر از این وضعیت امنیتی نظامی که بر آن حاکم است، بیرون بیاید. به نظر میرسد که ما نیاز مبرم داریم به اینکه هر چه سریعتر نیروهای نظامی بیایند بیرون و در دو طرف مرز و منطقه خلع سلاح شود. البته این چیزی نیست که به این سادگیها اتفاق بیفتد. خب مطالبه سازمان ملل هم از ابتدا همین بوده و قطعنامههایی که تصویب شده بر همین مبنا بوده است. نیروهای نظامی که میگوییم، همه را در بر میگیرد. چه گروههای مسلح کشمیری و چه نیروهای نظامی هند و پاکستان. باید به حداقل برسند تا بشود یک تصوری از یک شرایط قابل پیش بینی را داشت. اما خب در وضعیت کنونی به خصوص در سمت هند با توجه به ساختار سیاسی حاکم و سیاستهایی که دنبال کردند، این گونه به نظر نمیرسد که این کار محقق شود و جامعه جهانی هم عزمی ندارد و کشورهای مسلمان هم اساساً چنین عزمی ندارند و همین هم هست که کشمیر عملاً محدود شده به درگیریهای بین هند و پاکستان و اعلام مواضع برخی دولتهای دیگر نظیر پاکستان، ایران، ترکیه و یا مالزی. چند کشور معدود که هر از چند گاهی مواضعی را اعلام میکنند. آن چیزی که مطلوب است، یک شرایط امن و به دور از پایمال شدن حقوق بشر و به خطر افتادن جان آدمها ست که بعد بشود مبتنی بر آن با یک طراحی که خود کشمیریها در آن نقش داشته باشند، تصور گونهای از راه حل را بشود پیش روی خود داشته باشیم.
*تحت عنوان همه پرسی و تعیین سرنوشت؟
تعیین سرنوشت هم به نظر من از آن دسته مطالباتی است که هنوز تا دستیابی به آن فاصله زیادی داریم؛ چه آنکه نه هند حاضر است دست از کشمیری که در اختیار دارد بر دارد و نه پاکستان. یعنی اگر آمدیم در کل کشمیر همه پرسی برگزار کردیم و گفتند که همه ساکنان ایالت به این جمع بندی رسیدند که کشمیر ملحق به پاکستان یا به هند شود، هیچ کدام از طرفین خارجی این را قبول نخواهند کرد و تحقق این ماجرا خیلی هم واقعی نیست. به نظر من، آن طرحی که میتواند راهگشا باشد، این است که دست به تغییر ساختار جغرافیایی کنونی نزنیم. یعنی بخشی را که هند و پاکستان در اختیار دارند، همان طور بماند. اما نخست اینکه گونهای غیرنظامی سازی اتفاق بیفتد؛ یعنی زدودن نیروهای نظامی از منطقه؛ یعنی کشمیر به یک منطقه مردمی تبدیل بشود. دوم اینکه امکان ارتباطی بین دو طرف کشمیر که ۷۰ سال است از هم منقطع شدند، فراهم شود. سوم اینکه یک هویت مستقل اسلامی با توجه به جمعیت غالب مسلمان را بشود تضمین کرد که بتواند در این منطقه حاکم شود. آن وقت است که میتوان امیدوار بود اتفاقات دیگری هم بیفتد. این گامها چیز جدید نیست. قبلاً هم مطرح شده. خروج نیروهای مسلح یعنی هم هند نیروهای نظامی خود را کاهش دهد و هم پاکستان دست از تسلیح و پشتیبانی گروههای مسلح بردارد. به شکل طبیعی اگر هند نیروهای نظامی خود را بیرون بکشد، حضور گروههای جهادی که دست به سلاح بردند هم افت خواهد کرد و بارها این گروهها خود اعلام کردند که ما ناچار به مقاومت مسلحانه شدهایم. این فضای امنیتی نظامی و این منطق تفنگ یا سلاح در کشمیر بخوابد، همزمان امکان ارتباطی مردم دو طرف کشمیر فراهم میشود. اما خب واقعیت این است که هند با توجه به اتفاقاتی که از سال گذشته رقم خورد و لغو ماده ۳۷۰ قانون اساسی عملاً دست به تغییر دموگرافی در منطقه کشمیر زده است. یعنی اقوامی که مربوط به کشمیر نیستند را به آن منطقه روانه کرده و به آنها حق سکونت میدهد. پاکستان هم دههها قبلتر از هند اقدام مشابهی انجام داد و ساختار جمعیتی منطقه گلگت که یک منطقه مسلمان نشین با اکثریت شیعه و با هویت شیعی بود را تلاش کرد از مسلمانان غیرشیعه به آن منطقه اضافه کند. هند هم چنین اقدامی را با تغییر نسبت مسلمانان به غیر مسلمانان در حال انجام است. سالهاست که این اتفاقات از سوی هر دو طرف افتاده و این فضا را خیلی پیچیده میکند. آیا هند و پاکستان حاضرند آن جمعیتهایی را که سالها برای تغییر ساختار جمعیتی به کشمیر روانه کردند، برگردانند؟ این از آن موارد پیچیدهای است که طرفین به این راحتیها کوتاه نخواهند آمد. همین طرح سادهای هم که گفته میشود، به این سادگیها اجرا نخواهد شد و به نظرم به جز یک فشار بینالمللی به تنهایی محقق نخواهد شد.
*به طور مشخص بر سر راه این راه حل چه موانعی وجود دارد؟
در برابر طرحهایی که برای حل مسئله کشمیر ارائه میشد، همواره مقاومت از سمت هندیها بود. اساساً هندیها قائل به این هستند که کشمیر یک مسئله داخلی است. در یک دورهای مسئله کشمیر یک مسئله بینالمللی بود. همانگونه که این وارد سازمان ملل میشود و در شورای امنیت در سال ۱۹۴۹ قطعنامه صادر میشود. هیچ وقت در مورد مسئلهای داخلی قطعنامهای صادر نمیشود. بعدها در توافق شیملا که در سال ۱۹۷۲ بسته شد، هندیها و پاکستانیها توافقی را امضا کردند که در آن، مسئله کشمیر دیگر بینالمللی نبود، بلکه دوجانبه شد و ذوالفقار علی بوتو پای آن را امضا کرد و به شکل طبیعی حق پیگیری را از خیلیها سلب میکرد و بعد به مرور زمان هندیها از یک زمانی به بعد گفتند که دیگر مسئله حتی دوجانبه هم نیست و موردی داخلی است. این تحول در وضعیت داخلی پاکستان اثرگذار بوده است. اینها موضع پاکستان را ضعیف میکند. سمت هندی ماجرا هم جنایات فراوانی از جمله شکنجهها، تجاوزها و... رخ داده است. ما نیاز به یک توجه جدی جامعه جهانی به مسئله کشمیر داریم که بتوان این پرونده را ذیل یک فشار جهانی به نتیجه رساند، هر چند در شرایط کنونی خیلی هم متصور نیست. اما راهکاری که برای مردم کشمیر میماند، مقاومت و تأکید بر هویت اصیل خود است و همزمان تأکید بر محکومیت جنایاتی که هندیها رقم میزنند و مطالبه حق بدیهی خود که تعیین سرنوشت است. رویکرد مبارزه مسلحانه در شرایط کنونی دستاوردهای مثبتی ندارد؛ چه بسا که جریان مطالبه آنها را به انحراف بکشاند. با توجه به این نکته که پشتیبان تسلیح گروهها در کشمیر، سرویس امنیتی پاکستان بوده است و ISI هم مسئله آن، حل کشمیر نیست، دولت پاکستان به نوعی به دنبال ی انتقام جویی از هند از طریق کارت کشمیر است. البته حساب مردم این کشور از ساختار سیاسی و امنیتی پاکستان جداست.
*حال، با تمام اینها موضع جمهوری اسلامی باید چگونه باشد و ایران چه جایگاهی در این مسئله دارد؟
جمهوری اسلامی ایران یک موضع بنیادینی در قبال مسئله کشمیر داشته که باید حقوق مردم این منطقه رعایت شود، جلو خونریزیها گرفته شود و این موضع از قبل بوده است. اما به نظرم واقعیت این است که ما در ضعیفترین دوران دیپلماسی از دوران قبل و پس از برجام به سر میبریم و موضع ضعیفی از وزارت خارجه در این باره شاهد بودیم. از سوی دیگر، تحریمهای آمریکا هم در بالاترین سطح خود قرار دارد و عملاً دست ایران را برای بازی و نقش آفرینی در کشمیر کوتاه میکند و شواهد و قراین بر این است که برای ساختار دیپلماسی کشورمان مسئله کشمیر اهمیت خاصی ندارد. این که چرا اهمیت ندارد، خود مسئلهای جداست که میتوان درباره آن به گفتوگو نشست. وقتی تحرکی در این پرونده نباشد، طبعاً از نفوذ ایران هم در کشمیر روز به روز کاسته خواهد شد. تحلیل من این است که معادلات بینالمللی این گونه نیست که به خاطر موضعی، روابطی به کل به هم بخورد. قرار نیست و نباید هم ایران روابط تجاری خود را با هند به هم بزند و هند هم این وسط لطفی به ایران به خاطر روابط تجاری نکرده است. هند هم استفاده خود را میبرد و از این باب داشتن موضع صریح در قبال مسائلی که شما تحلیلاً آن را قبول دارید، در یک دیپلماسی هوشمندانه میتوان آن را پیگیری کرد و انفعال را قبول نداریم. این مسئله هم مربوط به این دولت نیست. در دولت گذشته هم شاهد موضعی جدی در این باره نبودیم.
*تنش هند با کشمیر یک مسئله به خاطر مذهب است یا جدایی طلبی از یک دولت مرکزی که طبعاً مورد استقبال هیچ دولتی نیست؟
ابتدای به ساکن یک مسئله سیاسی است. هر جدایی طلبی امری منفی نیست. هر جدایی طلبی مانند کردستان عراق نیست. کشمیر پس از تقسیم هند و پاکستان برههای مستقل بوده و هند آن را اشغال نظامی کرده، ۲۷ اکتبر ۱۹۴۷ نیروهای هندی وارد کشمیر شدند. کشمیر توسط هند اشغال شده است. این طور نیست که بگوییم کشمیر به دنبال هویت مستقل خود است، پس جدایی طلب است. من کتاب تولد یک تراژدی را در پاسخ به همین سؤال که ماجرای کشمیر جدایی طلبی نیست، ترجمه و منتشر کردم. کشمیریها حق دارند که بخواهند مستقل شوند و هند هم در گام اول به دنبال این بودند که کشمیر جدا نشود و به زور آن را نگه داشتند. این پرونده، ابعاد مذهبی هم به خود گرفته است. در دولت راستگرای هند تعارض با هویت اسلامی کشمیر هم محور اصلی است.
نظر شما